متن سخنرانی - آرامش- قسمت دهم- شب دهم محرم99
یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: آرامش – قسمت دهم
محرم 1399
تاریخ: 99/06/08
عناوین اصلی سخنرانی:
» همه مخلوقات بر عالم طبیعت اثر میگذارند
» همه کسانی که با آنها ارتباط میگیریم، در میزان آرامش ما تاثیرگذارند!
» همنشینی با کسانی که سوءظن دارند، شما را مضطرب میکند
» انسان مؤمن آرام است چون به خداوند و خلقت حسن ظن دارد
» نقش اماکن در آرامش انسانها
» ذکر، یکی از مصادیق کسب آرامش است
» عشق و تاثیر آن بر آرامش
» مفهوم صحیح عشق را بدانیم
» آنچه موجب اضطراب و ناآرامی میان مردم شده است، عشق نیست!
» چگونه از عشق کسب آرامش کنیم؟
دو گزینه از مبحث راههای رسیدن به آرامش باقی مانده است که قبل از شروع آنها یک مقدمه را عرض میکنم.
» همه مخلوقات بر عالم طبیعت اثر میگذارند
انسانها، مخلوقات و عالم طبیعت در اثر حضور در یک مکان و رفتوآمد با آن، اثرات فیزیکی به جا میگذارند؛ به عنوان مثال: زمانی که وارد یک خانه میشوید متوجه میشوید که چند سال در آن مکان زندگی شده است، به دستگیره در که بنگرید، مقداری رنگرفتگی آن نشاندهنده میزان باز و بستهشدن در است. استهلاک در اثر حضور در عالم طبیعت ایجاد میشود؛ یعنی جسم ما بر عالم طبیعت اثر میگذارد. همین موکتها و صندلیهایی که روی آن نشستهاید بعد از مدتی که نشستنها ادامه پیدا کند مستهلک میشود؛ یعنی اثر میگذارد. این موضوع را همه میدانیم. مورد دیگری که اکنون در علم هم ثابت شده است و احتمالاً باز هم همه میدانیم این است که غیر از اینکه انسانها، دیدهشدنیها و دیدنیها بر طبیعت اطراف اثر میگذارند، چیزهایی که دیده نمیشوند هم بر طبیعت اطراف اثر میگذارند؛ مانند: روح انسانی، ضمیرِ ناخودآگاه انسانی، شیاطین و جن؛ البته این کلمه را نمیتوانیم خیلی بسط دهیم اما بدانید که مسائلی همچون شیاطین، جن خوب و جن بد هم وجود دارد؛ راجع به این مبحث در محرم سالهای گذشته یک جلسه صحبت کردهام که موارد مذکور بر محیط اطراف خود اثر میگذارند.
برای مثال زمانی که به یک مکان مقدس میروید؛ اگر در آن مکان با خداوند ارتباط زیادی برقرار شده باشد، شما بسیار راحتتر با معنویت مرتبط میشوید؛ در حالیکه در مکانی که ارتباط برقرار نشده و در آنجا گناه انجام شده است خیلی بدتر ارتباط برقرار میشود. اثرات افرادی که قبل از شما در مکانی حضور داشتهاند بر آن مکان باقی میماند مانند اثراتی که افراد قبل از شما بر منزلتان بهجا میگذارند.
گاهی اوقات پیش آمده که شما مهمان کسی بودهاید و اتاقی برای خواب شما در نظر گرفتهاند اما خوابت نمیبرد، پریشانی و ذهنت بههم ریخته است. جوابی که برای خودت داری این است که من در خانه خودم راحتتر هستم و جای خواب خود را میخواهم؛ اما زمانی در مکان دیگری مهمان هستی که سریع و راحت میخوابی؛ گمان میکنی که خیلی خسته بودهای. هر دو جواب اشتباه است.
اگر در اتاقی، منزلی یا مکانی انسانی با ذهن آشفته، پریشان و ضمیر ناخودآگاهِ درگیر زندگی کردهباشد اثرات آن روح بر آن مکان باقی میماند و نفر بعدی از آن اثرات میگیرد.
اگر انسان آرامی باشد و آرامش داشته باشد، آرامش او و اگر ناآرام باشد، ناآرامی او منتقل میشود. به همین علت زمانی که وارد فضاهایی مانند: حرم مطهر اهلبیت(ع)، مسجد و... میشوید احساس آرامش میکنید و گمان میکنید که احساس معنوی پیدا کردهاید؛ درحالیکه شما ابتدا احساس معنوی اطراف را جذب کردهاید؛ معنویت محیط مؤثر بوده و تأثیر گذاشته است.
» همه کسانی که با آنها ارتباط میگیریم، در میزان آرامش ما تاثیرگذارند!
ارتباط این موضوع با بحث آرامش چیست؟ بسیاری اوقات ناآرامیهای ما از دیگران است؛ برای مثال بنده با کسی مرتبط هستم که شخص ناآرامی است، افرادی مانند روانپزشکان و روانشناسان که با انسانهای افسرده مرتبط هستند، پس از مدتی همین کسی که موضوع «رهایی از افسردگی» را تدریس میکند، دچار افسردگی میشود؛ چون درس و علم مربوط به عقل و ضمیر خودآگاه است اما ضمیر ناخودآگاه فرد بهصورت ناخودآگاه آموزش میبیند و افسرده میشود! اگر با انسانی که با گناه فاصله زیادی دارد ارتباط برقرار کنید ضمیر ناخودآگاه او در شما اثر میگذارد.
این بحث را جایی میگفتم، شخصی گفت: فروید هم معتقد است که انسان ضمیر ناخودآگاه دارد. چقدر بد است ما در ایران اسلامی نهجالبلاغه را نخواندهایم اما حرف زیگموند فروید را بلد هستیم! امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه فرموده است: «إن طبیعتک یسرق»؛ ضمیر ناخودآگاه شما از ضمیر های اطراف میدزدد و شما اصلا متوجه نمیشوید.
» همنشینی با کسانی که سوءظن دارند، شما را مضطرب میکند
یکی از راههای رسیدن به آرامش حضور در مکانهایی که انسانهای آرام در آنجا زیاد رفتوآمد میکنند، دوستی و همصحبتی با کسانی که آرامش دارند و دوری از کسانی که دائم مضطرب هستند و به شما استرس وارد میکنند.
برای مثال جوانان این را بهعنوان لطیفه زیاد میگویند که اگر ده دقیقه تلفنم را پاسخ ندهم، اولین گزینهای که به ذهن مادرم میرسد این است که تریلی از روی من رد شده است و مغزم پخش زمین شده است؛ درحالیکه من سرویسبهداشتی بودهام. برخی از انسانها ذاتا اولین گزینهای که به ذهنشان میآید بدترین گزینه ممکن است. این افراد همنشینان خود را مضطرب میکنند. کلا از حسنظن هیچ بویی نبردهاند و با سوءظن بزرگ شدهاند؛ بدترین گزینه را میبینند. در ارتباط با خدا نیز همین گونهاند.
این موضوع را دقیقاً نمیدانم که دین تأیید میکند یا خیر؛ اما روانشناسان میگویند که این تلقین باعث میشود که بدترین گزینه برایش اتفاق بیفتد. برای مثال در جلسهای دومیلیون نفر انسان هستند و او با خود میگوید اگر من بروم به کرونا مبتلا میشوم، میرود و مبتلا میشود. نمیدانم این موضوع چقدر واقعی است اما میدانم که خداوند تبارکوتعالی فرموده است: «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِي المومن»؛ خداوند همان چیزی که در ذهن شماست را برای شما رقم میزند؛ اگر حسنظن و یا سوءظن داشته باشید خداوند همان را برای شما انجام میدهد.
» انسان مؤمن آرام است چون به خداوند و خلقت حسن ظن دارد
انسان مؤمن آرام است چون به خداوند و در نهایت خلقت حسن ظن دارد. گزینهای که در ذهن دارد همیشه بدترین گزینه نیست؛ بهعنوان مثال با انسانی غریبه همراه میشوید یک کیف پول هم دارید، اگر اولین گزینهای که در ذهن شما میآید این است که کیفم را ندزدد، شما هم از ایمان فاصله دارید و هم از آرامش. تصور اینکه ممکن است دزد باشد باید جزء گزینههای چهارم یا پنجم باشد.
شخصی در حال نمازخواندن در وسط جمعی است، اتفاقاً در قنوت هم حال خوشی پیدا کرده است، اشکی نیز جاری میشود؛ اگر اولین گزینه ذهن شما این باشد که در حال ریاکردن است، معلوم است خودتان مشکل دارید! طبق دین این آخرین گزینه است نه اولین گزینه. مانند مورد دزدی گزینه چهارم یا پنجم محسوب نمیشود بلکه آخرین گزینه است؛ یعنی باید صد دلیل یقینی داشته باشید تا بتوانید این سخن را بگویید.
ارتباط با انسانهای مضطرب، دارای سوءظن، بدبین، حسود، مکار و ... این صفات را به شما منتقل میکند، ممکن است سخنی هم نگویند، مثلا در اتوبوس کنار یکدیگر نشستهاید و شما تاکنون مزه تلخ حسادت را نچشیدهاید، با او صحبت هم نکردهاید؛ اما «إن طبیعتک یسرق»، امیرالمومنین(ع) میفرمایند: ضمیر ناخودآگاه شما حسادت را از او میدزدد.
» نقش اماکن در آرامش انسانها
برخی میگویند که خیلی ناآرام هستم زمانیکه بررسی میشود به او میگویند باید خانهات را عوض کنی. بنده در فاز جن، شیطان و... نرفتهام، نمیخواهم بروم، درضمن بلد هم نیستم. در عمرم جن و شیطان هم ندیدهام؛ اما این مسئله را میدانم که برخی خانهها ناآرام است. زمانی که وارد آن میشوید کاملا احساس میکنید و ربطی به چشم بصیرت ندارد که شخصی چشم بصیرت داشته باشد وارد خانهای شود و گناه را ببیند، زمانی که وارد برخی خانهها میشوید محیط آلوده را احساس میکنید و بالعکس زمانی که وارد خانه و محیط آرامی میشوید هم احساس میکنید.
زمانی که به هتل میروید چون روزانه افراد مختلفی رفتوآمد دارند، پریشانی را احساس میکنید. تخت زیبا، پردههای طلایی و... چشم شما را میگیرد؛ اما زمانی که میخواهید روی تخت بنشینید احساس آرامش نمیکنید.
حضور در مکانهای مختلف برای شما برداشتهای متفاوتی را در پی دارد؛ برداشت شما از حضور در هتل یک شهرِ زیارتی با حضور در هتل شهرِ دیگر با حضور در یک منزل متفاوت خواهد بود.
بنابراین یکی از راهکارهای آرامش انتخاب مکان مناسب است. برای مثال در روایات داریم اگر میخواهید یک خانه جدید بگیرید اذکار مخصوصی را بگویید؛ کتاب حلیهالمتقین که البته کتابی است که در آن مباحث غیرمعتبر نیز وجود دارد اما از مباحث معتبر آن میتوان به اذکار مخصوص جهت ورود، خرید و یا اجاره منزل اشاره کرد.
» ذکر، یکی از مصادیق کسب آرامش است
بهصورت کلی توصیه میکند که روزانه سورههای ناس و فلق را زیاد بخوانید. به صورت خصوصی آشیخعباسقمی در مفاتیحالجنان میگویند: اگر خیلی ناآرام هستید و نمیدانید منشأ آن کجاست، نمیدانید روح شما ناآرام است یا از اثرات محیط اطراف همچون خانه، کار و ... بر شماست؛ یعنی یک مشکلی است که منشأ آن را نمیفهمید و نمیتوانید با کسی راجع به آن مشاوره کنید، دعای سیفیصغیر را یک بار در هفته با توجه به معنا بخوانید.
اینها را میتوان برطرف کرد. اگر برای برطرفشدن ناآرامیها قرص، نوشابه و ... میخورید، بدانید که برخی ناآرامیها را ذکر برطرف میکند «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ» یکی از مصادیق آرامش با ذکر همین آیه است. برخی مواقع باید ذکر بگویید. زمانیکه بهشدت ناآرام و مضطرب هستید و دنبال یک سِرُم ذکری بسیار سریعالعمل میگردید، صد مرتبه سورهقدر بخوانید.
این موارد اثر دارد اما بدانید زمانیکه رفیق شما مشکل دارد به شما منتقل میشود. در معاشرتهای خود دقت کنید؛ افسردگی، اضطراب، کینه، حسادت، بخل و تمام امراض قلبی مانند ویروس قابل انتقال هستند؛ با این تفاوت که برای جلوگیری از ویروس میتوانید ماسک بزنید، دستوصورت خود را بشویید زیرا با جسم قابلانتقال است اما امراض قلبی با طبیعت و ضمیر ناخودآگاه انتقال مییابد و شما متوجه آن نمیشوید. تنها راه برای مبتلانشدن دوری از این افراد است.
» عشق و تاثیر آن بر آرامش
عشق به چه معناست؟ در بعضی از کلاسها این موضوع که رفتار تابع چیست را مورد بحث قرار میدهند. اگر شخصی رفتاری انجام میدهد دلیل آن چیست؟ علمای رفتارشناس علوم انسانی و روانشناسان میگویند رفتار تابع علت است، عدهای دیگر میگویند تابع ژن است، دیگران رفتار را تابع محیط، جنسیت، آموزش و چگونگی آموزشدادن میدانند. هفدههجده گزینه وجود دارد که رفتار را تابع آنها میدانند؛ اما بنده اعتقاد دارم و ممکن است بسیاری از افراد دیگر هم اعتقاد داشته باشند که رفتار تابع انگیزه است.
اگر به یک انسان انگیزه بدهید، مطابق آن هر رفتاری انجام میدهد. برای مثال اکنون جنگ شده است و فرد قصد جنگیدن دارد؛ آیا رفتار تابع محیط است؟ او در طول عمرش جنگ ندیده است پس آیا میتوان گفت رفتار تابع آموزش است؟ آیا رفتار تابع ژن است؟ اصلا معلوم نیست که فرد ترسو است یا شجاع!
حال در نظر بگیرید که فرد بهصورت ژنتیکی ترسو است؛ اما زمانی که برای او یک انگیزه ایجاد میکنید، خواهید دید که چگونه به شیر دلاوری در میدان جنگ تبدیل شده است. برای درسخواندن رفتار تابع انگیزه است. فردی که میخواهد دنبال اقتصاد برود باید برای او انگیزه ایجاد شود. شخصی بیست سال سن دارد و با وجود اینکه در اوج توانایی است اما کاملاً منزوی است؛ شخص دیگری هشتادوپنج سال دارد اما کاملاً فعال است زیرا آن جوان انگیزه ندارد و این پیر انگیزه دارد. برخی از ما باید در زندگی برای خودمان انگیزه بسازیم. یکی از انگیزهها عشق است؛ عشق یک انگیزه بسیار قوی است.
» مفهوم صحیح عشق را بدانیم
اگر شما بخواهید انگیزهها را کنار هم بچینید قویترین آن عشق است. این عشق چیست؟ یک عشق داریم که اکنون دارد تعریف میشود. چرا در دبیرستانها و دانشگاههای ما کلمه به این مهمی را بهعنوان کتاب درسی در نظر نمیگیرند؟ یک مطلب صد صفحهای تهیه کنند، تکلیف مردم را مشخص کنند. چرا این بحثها باید بهصورت مجمل و خلاصه در منبر و یا یک همایش چهارپنج ساعته گفتهشود و بعد هم فراموش شود؟
منظور از عشقی که موجب آرامش شما میشود، عشق کف خیابانی که اکنون در سریالهای مربعی و مثلثی میبینیم یا عشقهایی که قشری برای آن تعریف دارند نیست؛ این تعاریف از عشق یک مدل محبت سرشار از خودخواهی است! عشق زمانی عشق میشود که در آن ایثار باشد، وگرنه اگر محبت دوطرفه باشد و دائم درحال چککردن و وزنکردن همدیگر باشید که کدام طرف رابطه، فرد دیگر را بیشتر دوست دارد نامش عشق انگیزهای نیست.
» آنچه موجب اضطراب و ناآرامی میان مردم شده است، عشق نیست!
این سامان و بیسامانی که برای عشق تعریف میکنیم، اکنون یکی از بزرگترین دلایل ناآرامی قشر جوان همین عشق قلابی است؛ دائم با همجنس و جنسمخالف خود درگیر و در حال وزنکردن هستند، درگیری ذهنی دارند، شبها به خواب نمیروند و... مشکل این است که نام این مدل محبت را عشق میگذارند و برای آن صفتموصوفی مانند دردسرِعشق هم تعریف میکنند؛ دردسر عشق یک عبارت پارادوکسیکال است اصلا امکان ندارد که عشق دردسر داشته باشد؛ با هم متضاد است.
آن چیزی که شما را به دردسر انداخته، نامش عشق نیست؛ نامش محبت و دوستداشتن است که همیشه در این مدل دوستداشتنها وزن خودت بیشتر است؛ یعنی اگر این دوستداشتن را تقسیم کنیم سیکیلو طرف مقابل را دوست داری و هفتادکیلو خودت را دوست داری.
اما عشق چیست؟ قبلاً در چند جلسه عرض کردهام. عشقِدهنده این است که شما مانند خداوند تبارکوتعالی از محبتکردن لذت میبرید و دنبال محبتدیدن هم نیستید. مدل قبلی را نفی نمیکنیم، آن مدل محبت سر جایِ خودش اما انسانی که به عشقِدهنده عادت میکند و به دنبال عشقورزیدن میگردد به عشق الهی وصل میشود.
در دنیایی که لبریز است از افرادی که به توجه و محبت شما نیاز دارند و برای زمانگذاشتن برای آنها وقت کم میآورید. کسانی که از نظر علمی، توجهی، محبتی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... به شما نیاز دارند. زمانی که انسان این مدل عشق را تجربه کند، برای ادامه زندگی انگیزه و آرامش میگیرد.
نکته بسیار مورد توجه این است که این مدل عشق شما را به قسمتی از عشق الهی وصل میکند.
عباراتی مانند: «من چه کردم و چه کردند؟»، «دستم نمک ندارد»، «اگر انگشتانم را عسل کنم گاز میگیرند»، «وفا کردم بیوفایی دیدم» مربوط به نوع اول است. نفی نمیکنم، التماس دعا هم داریم؛ اما در نوع دوم زمانی که عشقدهنده و الهی دارید، مزد و پاداش خود را از خداوند میخواهید. اگر جواب گرفتم الحمدلله، اگر جواب نگرفتم باز هم الحمدلله؛ برای شخص و جوابگرفتن کار نکرده بودم.
آقا امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: برادران و خواهران علویِ مؤمنِ امامحسینیِ شب عاشورایی زمانی که برای دنیا و مردم دنیا تمام هموغم خود را میگذارید، ماحصلی غیر از یأس، ناامیدی، اضطراب و افسردگی نخواهد داشت و زمانی که برای خدا و آخرت کار میکنید، همین کارهای کاملاً معمولی مانند: غذادادن، غذاخوردن و... را انجام میدهید، آرامشی به شما دست میدهد که هیچ انگیزهای جایگزین آن نمیشود.
» چگونه از عشق کسب آرامش کنیم؟
از مالیخولیایی و رؤیایی صحبتکردن بیرون بیاییم، راهکار بنده که خودم و شما بتوانیم عمل کنیم این است:
۱- سعی کنیم عشق دهنده را بچشیم. زمانی که عشق دهنده با بقیه انواع عشقهای شما قاطی میشود، آنقدر قوی است که روزبهروز خودش را گسترش میدهد.
از در خارج میشوی مقداری پول با عشق و لبخند به یک پسربچه یا دختربچه یتیم بده و خودت هم میدانی که از او هیچ توقعی نداری اما رنگ عشقدهنده وارد محبتهایت میشود.
انسانهایی که در مسیر عشقدهنده پیش میروند پس از مدتی تمام وجودشان مملو از این عشق میشود. ما باید با هم سعی کنیم آرامآرام به اینجا برسیم.
۲- سعی کنید برخی از کارهای خود را مطلق برای خدا انجام دهید. این گزینه هم وقتی وارد بقیه کارهای ما میشود، به بقیه کارها رنگ میدهد و آرامآرام همه را میگیرد. مطلق برای خدا باشد. اکنون یک الهی العفو گفتی، نمیدانی برای خداوند بود یا نه، بغل دستی آن را دید یا نه، دوربین آمد یا نیامد، اصلا مشکوک هستی که الهیالعفو از اثرات جمع و همنشین است؛ «إن طبیعتک یسرق».
برخی از افرادی که در این مجالس حال بسیار خوشی پیدا میکنند و زمانی که به خانه میروند بسیار از خودشان متشکرند و گمان میکنند که جبرئیل پشت در منتظر آنهاست بدانند که این حال مال خودشان نبوده است، از افراد بغلدستی گرفته است.
زمانی که خودت تنها هستی یک الهیالعفو درست به خداوند بگو، کارهای کوچک از نوع عشق دهنده و از نوع کار برای خدا را زمانیکه یقین دارید مو لایِ درزش نمیرود انجام بدهید. اثرات این کارها در اینکه خودشان را توسعه و گسترش دهند بسیار شگرف است.
آن آرامش و لذتی که کارِ مطلق برای خدا و عشق یکطرفه دهنده برای شما ایجاد میکند آنقدر لذتبخش و شیرین است که آرامآرام شما نسبت به بقیه انواع عشق هیچ میلی ندارید تا جایی که آرزو میکنید محبت کنید و محبت نبینید!
یکی از دلایل موفقیت هالیوود در بحثهای این مدلی این است که روی عشقِدهنده کار میکنند؛ شخص سکوت میکند، اشکش را در خلوت میریزد، ایثارگری و گذشت هم کرده است ولی طرف مقابلش به او ناسزا میگوید، با این حال عشقدهنده برای او لذت دارد.